باران نور

گوش فرا دهید زیرا سخنان او مرهم دردهای شماست

باران نور

گوش فرا دهید زیرا سخنان او مرهم دردهای شماست

خدا کجاست؟؟؟

 

خدا در بیابانهای خالی از انسان نیست

خدا در جاده های تنهای بی انتها نیست

به دنبالش نگرد

خدا در نگاه منتظر کسی است که به دنبال خبری از توست

خدا در قلبیست که

 برای تو می تپد

خدا در لبخندی ست که با نگاه مهربان تو جانی دوباره میگیرد

خدا آنجاست

در جمع عزیزترین هایت

خدا در دستی است که به یاری می گیری

در قلبی است که شاد میکنی

در لبخندی است که به لب مینشانی

خدا در بتکده و مسجد نیست

گشتت زمان را هدر میدهد

خدا در عطر خوش نان است

 خدا در جشن و سروری است که به پا میکنی

خدا را در کوچه پس کوچه های درویشی و دور از انسانها جست و جو مکن

خدا آنجا نیست

او جایی است که همه شادند

و جایی که قلب شکسته ای نمانده

در نگاه پر افتخار مادری است به فرزندش

در نگاه عاشقانه ی زنی ست به همسرش

همیشه...

 


همیشه ابرها فرصت باریدن دارند

و رودها فرصت دریا شدن

همیشه کوهها فرصت ایستادن دارند

اما شانه های محکم تو

 همیشه فرصت دیوار شدن ندارند

و دلت همیشه فرصت عاشق ماندن! 

تلخ و شیرین؟؟؟


مرگ از زندگی پرسید : چیست که باعث می شود تو شیرین و من تلخ جلوه کنم ؟؟؟؟؟

  زندگی لبخندی زد و گفت : دروغی که در من نهفته است و حقیقتی که تو،  در وجودت داری!!!


ماه من غصه چرا؟!

ماه من، غصه چرا!؟ 


ماه من ، غصه چرا ؟

آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست

گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد

یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان

نه شکست و نه گرفت

بلکه از عاطفه لبریز شد و

نفسی از سر امید کشید

ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید

زیر پاهامان ریخت ،

تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست

ماه من غصه چرا !؟ 

تو مرا داری و من

هر شب و روز ،

آرزویم ، همه خوشبختی توست

ماه من ! دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن

کارآن هایی نیست ، که خدا را دارند

ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزی، مثل باران بارید

یا دل شیشه ای ات ، از لب پنجره عشق ، زمین خورد و شکست،

با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن

وبگو با دل خود ،که خدا هست ، خدا هست او همانی است که در تار ترین لحظه شب، راه نورانی امید

نشانم می داد

او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد ، همه زندگی ام ،

غرق شادی باشد

ماه من!

غصه اگر هست ، بگو تا باشد

معنی خوشبختی ،

بودن اندوه است

این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور

چه بخواهی و چه نه ! میوه یک باغند

همه را با هم و با عشق بچین

ولی از یاد مبر،

پشت هرکوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا

و در آن باز کسی می خواند ،

که خدا هست ، خدا هست

و چرا غصه ؟ چرا

غذای روح؟


تعجب می کنم از کسانی که در غذای جسم خود فکر می کنند ولی در امور معنوی و غذای جان خویش تفکر نمی کنند.

امام حسن علیه السلام  ( بحارالانوار- جلد 1- ص 218 )