ماه من، غصه چرا!؟
ماه من ، غصه چرا ؟
آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد
یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت ،
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست
ماه من غصه چرا !؟
تو مرا داری و من
هر شب و روز ،
آرزویم ، همه خوشبختی توست
ماه من ! دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن
کارآن هایی نیست ، که خدا را دارند
ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات ، از لب پنجره عشق ، زمین خورد و شکست،
با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن
وبگو با دل خود ،که خدا هست ، خدا هست او همانی است که در تار ترین لحظه شب، راه نورانی امید
نشانم می داد
او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد ، همه زندگی ام ،
غرق شادی باشد
ماه من!
غصه اگر هست ، بگو تا باشد
معنی خوشبختی ،
بودن اندوه است
این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه ! میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین
ولی از یاد مبر،
پشت هرکوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند ،
که خدا هست ، خدا هست
و چرا غصه ؟ چرا
سلام
نمیدونم چرا غصه و قصه برای من خیلی جالبند نمیدونم چرا وقتی ق می شه غ این قدر غمگین می شه
از حسن توجه شما سپاسگزارم گلی جان
خیلی عمیق به موضوع نگاه می کنین
آفرین به شما
چرا غصه ها را با ماه و شب درمیان می گذاریم اما با خورشید نه
ممنون دوست خوبم لطف داری من با تبادل لینک موافقم شما وبلاگ منو با اسم زیباترین ها لینک کنید و بهم بگید تا با اسم دلخواهتون لینکتون کنم موفق باشید