خدا در بیابانهای خالی از انسان نیست
خدا در جاده های تنهای بی انتها نیست
به دنبالش نگرد
خدا در نگاه منتظر کسی است که به دنبال خبری از توست
خدا در قلبیست که
برای تو می تپد
خدا در لبخندی ست که با نگاه مهربان تو جانی دوباره میگیرد
خدا آنجاست
در جمع عزیزترین هایت
خدا در دستی است که به یاری می گیری
در قلبی است که شاد میکنی
در لبخندی است که به لب مینشانی
خدا در بتکده و مسجد نیست
گشتت زمان را هدر میدهد
خدا در عطر خوش نان است
خدا در جشن و سروری است که به پا میکنی
خدا را در کوچه پس کوچه های درویشی و دور از انسانها جست و جو مکن
خدا آنجا نیست
او جایی است که همه شادند
و جایی که قلب شکسته ای نمانده
در نگاه پر افتخار مادری است به فرزندش
در نگاه عاشقانه ی زنی ست به همسرش